راز رسیدن به آرزوها از دید مولانا
چندین سال پیش مقالهای جالب دربارۀ ایدهها و نظریهپردازیهای زیستشناس فرانسوی ژان بتیست لامارک می خواندم که بسیار تأثیرگذار و زیبا بود. لامارک معتقد بود که آرزو در تمامی موجودات، حیوانات، خزندگان، پستانداران، پرندگان، تکسلولیها، همه و همه وجود دارد و علّت رشد و گسترش جهان همین بحث آرزو و درخواست است؛ یعنی جهان با آرزوی جانداران گسترش پیدا میکند. او جملهای زیبا دارد که میگوید: پرندگان به این دلیل پرواز نمیکنند که بال دارند؛ بلکه به خاطر این موضوع بال دارند که آرزومند پرواز هستند؛ یعنی پرواز حاصل فشار نیروی آرزوی پرنده است. از دید لامارک آن پرنده آنقدر آرزومند پرواز بوده است که بال درآورده است.
لطفاً چند دقیقه به این جمله لامارک خوب فکر کنید. پرنده آنقدر آرزومند پرواز بوده است که بال درآورده است. ما باید اوّل از خودمان مطمئن شویم و بعد بگوییم چرا آرزویمان برآورده نمیشود. ما باید تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم و ببینیم آیا اصلاً آرزو داریم یا فقط یک خیالبافی یا یک هوس در نظرمان است؟ اطمینان صددرصد از دوست داشتن خواستهمان، بزرگترین قدمیست که برای آرزو کردن باید برداریم. آیا مثل پرنده دیوانۀ پرواز کردن هستیم؟ اگر هستیم نباید نگران باشیم چون ما هم بال درمیآوریم. از خودتان بپرسید آیا مثل خیلی از مخترعین بزرگ تاریخ آرزو و اشتیاق فراوان دارید؟
راز رسیدن به آرزوها از دید مولانا
اگر در حال حاضر چیزی که میخواهید را زیاد دوست ندارید و زیاد اهمیتی برای آن قائل نیستید و حاضر نیستید بهایی برای آن پرداخت کنید، باید آن را عوض کنید چون آن آرزو، آرزوی شما نیست و فقط هوسی زودگذر است که با یکی دو بار امتحان، یعنی تلاش و کوشش برای به دست آوردنش، شما آن را رها میکنید. شما باید با خودشناسی و دنیابینی و مخصوصاً قانون قدرتِ سؤال، دنبال خواستۀ قلبیتان باشید که چه کاری را دوست دارید و به چه کارهای علاقهمندید. باید در اجتماع، محیط کار، زندگی، رسانهها، تفریح، ورزش، حرفه، هنر، همه و همه آرزوی اصلی را که قلبتان صمیمانه و به مدت طولانی فریادش میزند را پیدا کنید. باید در هر کاری که کمی به آن علاقه دارید؛ وارد شوید تا ببینید آن علاقه تبدیل به شور و اشتیاق فراوان میشود یا تنها یک هَوَس است.
راز رسیدن به آرزوها از دید مولانا
ان نیاز مریمی بود است و درد
که چنان طفلی سخن اعاز کرد
تا نباشی مستحق شرح و گفت
ناطقه ناطق تو را دید و بخفت
هر چه رویید از پی محتاج رست
تا بیابد طالبی چیزی که جست
هر کجا دردی دوا انجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب انجا رود
هر کجا کشتیست اب انجا رود
اب کم جوی تشنگی آور به دست
تا بجوشد اب از بالا و پست
تا نگرید کودک نازک گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او
کین طلب در تو گروگان خداست
زانکه هر طالب به مطلوبی سزاست
مولانا
پیشنهاد میشود این فایل را هم گوش دهید اینجا ضربه بزنید