بله، اغلب افراد ثروتمند بر این باورند که تفاوت اصلی بین آنها و افراد فقیر در ذهنیتشان نهفته است. به جای تکیه بر شانس یا اتفاقات ناگهانی مانند یک معاملهی فوقالعاده یا برخورد تصادفی با یک سرمایهگذار، آنها موفقیت مالی خود را نتیجهی مستقیم یک ذهنیت خاص میدانند که به آنها اجازه میدهد تا فرصتها را شناسایی کرده و از آنها به بهترین شکل ممکن بهرهبرداری کنند.
بر آنچه که میخواهید تمرکز کنید.
آیا تا به حال متوجه شدهاید که وقتی با کسی تلفنی صحبت میکنید، در چند ثانیه ابتدایی، حرفهای طرف مقابل را به خوبی متوجه نمیشوید؟ یا وقتی وارد یک فروشگاه میشوید، قفسههای ابتدای راهرو را به خوبی نمیبینید؟ این اتفاق به خاطر نحوهی کارکرد ذهن ماست. مغز ما برای تنظیم خود با شرایط جدید و درک کامل اطلاعات به زمان نیاز دارد.
حالا بیایید از افراد موفق و ثروتمند بپرسیم که راز موفقیتشان چیست؟ اکثر آنها به شما خواهند گفت که قدرت تفکر مثبت و تصویرسازی ذهنی نقش بسیار مهمی در زندگی آنها داشته است. آنها معتقدند با مشخص کردن دقیق خواستههای خود و تمرکز بر آنها، میتوانند به آنها دست پیدا کنند. اما نکتهی مهم اینجاست که باید به شکلی مثبت به خواستههایمان فکر کنیم.
اگر به دنبال حفظ شغل خود در شرایط سخت هستید، به جای اینکه به خود بگویید “نمیخواهم شغلم را از دست بدهم”، باید به این فکر کنید که “میخواهم شغلم را حفظ کنم”. ذهن ما به کلمات منفی حساستر است و وقتی به چیزی فکر میکنیم که نمیخواهیم، در واقع به آن توجه بیشتری میکنیم. پس بهتر است روی خواستههای مثبت تمرکز کنیم تا به آنها دست پیدا کنیم.
یک الگو پیدا و انتخاب کنید
به دنبال یک استاد یا الگو باشید. از تجربیات آنها بیاموزید. سعی نکنید همه چیز را از صفر شروع کنید. خیلی وقتها فکر میکنیم که بهتر از دیگران کارها را انجام میدهیم، اما در نهایت شکست میخوریم.
کپیبرداری از افراد موفق، راهی کوتاهتر برای رسیدن به موفقیت است. به جای اینکه روش خودتان را امتحان کنید، ابتدا از روشهای دیگران استفاده کنید. یک الگو پیدا کنید و از او الگوبرداری کنید. اگر نمیتوانید با او ارتباط مستقیم برقرار کنید، از کتابها، ویدیوها و مقالات او استفاده کنید.
کنترلتان را به دست نفستان ندهید.
بسیاری از ما اجازه میدهیم احساسات آنی و واکنشهای غریزیمان بر تصمیماتمان حکمفرما شوند. وقتی با مخالفت یا شکست روبرو میشویم، ممکن است واکنشهای تندی از خود نشان دهیم. این واکنشها اغلب ناشی از تلاش برای حفظ غرور و عزت نفس ما هستند. اما آیا این واکنشها به نفع ما هستند؟
فرض کنید از فردی که به او احترام میگذارید، درخواست کمک میکنید و با جواب منفی روبرو میشوید. در این موقعیت، واکنش طبیعی ممکن است خشم یا دلخوری باشد. اما به جای تمرکز بر احساسات منفی، بهتر است به دنبال راه حل باشیم. شاید این فرد دلایل موجهی برای رد درخواست شما داشته باشد.
گاهی اوقات، حفظ غرور میتواند مانع رشد و پیشرفت ما شود. بهتر است به جای اینکه بر روی حفظ وجهه خود تمرکز کنیم، به دنبال یادگیری و بهبود خود باشیم. با پذیرش شکستها و انتقادات، میتوانیم از آنها به عنوان فرصتی برای رشد استفاده کنیم. به یاد داشته باشیم که موفقیت پایدار، نتیجهی تلاش مداوم و یادگیری از اشتباهات است.
بهترین دوست خودتان باشید.
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چگونه با خودتان صحبت میکنید؟ اکثر ما عادت داریم با خودمان بسیار سختگیر باشیم و به خودمان تلقین کنیم که ناتوان یا شکستخورده هستیم. این نوع گفتوگو با خود، اعتماد به نفس را کاهش داده و انگیزه را از بین میبرد. تصور کنید بهترین دوستتان با شما به همین شیوه صحبت کند؛ آیا دوستی شما دوام میآورد؟
برای تغییر این الگوی فکری، سعی کنید با خودتان مهربانتر باشید. دفعه بعد که با شکست روبرو شدید، به جای سرزنش خود، به خودتان دلداری دهید و به یاد آورید که همه انسانها اشتباه میکنند. تصور کنید این اتفاق برای یکی از عزیزانتان افتاده است. چه واکنشی نشان میدادید؟ همان واکنش را به خودتان نشان دهید.
موفقیت کوچک نداریم!
ما اغلب به موفقیتهای بزرگ، مانند رسیدن به اهداف بلندمدت، توجه میکنیم و آنها را جشن میگیریم. اما موفقیتهای کوچک روزانه را فراموش میکنیم. مثلاً برنده شدن در یک قرعهکشی کوچک یا پیدا کردن یک جای پارک مناسب، همگی موفقیتهایی هستند که میتوانند احساس خوشحالی را در ما ایجاد کنند.
موفقیت، صرف نظر از اندازه، ارزشمند است. هر دستاورد کوچکی، گامی به سوی موفقیتهای بزرگتر است. پس به جای تمرکز بر موفقیتهای بزرگ و دستنیافتنی، به موفقیتهای کوچک روزانه خود توجه کنید و آنها را جشن بگیرید. این کار باعث میشود احساس رضایت بیشتری داشته باشید و انگیزهتان برای رسیدن به اهداف بزرگتر نیز افزایش یابد.
رشد در خارج از منطقه امن
برای رشد کردن باید از منطقه امن خود خارج شویم.
ذهن ما به روالهای تکراری عادت میکند. وقتی همیشه کارها را به یک روش انجام میدهیم، در همان جا گیر میکنیم. برای پیشرفت و تغییر، باید از روال همیشگی خود خارج شویم و چیزهای جدید را تجربه کنیم.
ترس از تغییر مانع رشد است.
وقتی میخواهیم تغییری در زندگیمان ایجاد کنیم، ممکن است احساس ترس و ناراحتی کنیم. این احساس طبیعی است، اما نباید اجازه دهیم که ما را از حرکت باز دارد. باید یاد بگیریم که با این احساسات روبرو شویم و به جای مقاومت در برابر آنها، آنها را بپذیریم.
رشد در ناراحتی
هرگاه احساس ناراحتی یا عدم راحتی کردیم، باید به خودمان یادآوری کنیم که این احساس نشانهی رشد و یادگیری است. به جای اینکه از این احساسات بترسیم، باید آنها را به فرصتی برای رشد تبدیل کنیم. با قرار دادن خود در موقعیتهای جدید و چالشبرانگیز، میتوانیم تواناییهای خود را کشف کنیم و به پتانسیلهایمان دست پیدا کنیم.
به جای برنامه ریزی زیاد عمل کنید
بسیاری از ما عادت داریم قبل از شروع هر کاری، برنامهریزیهای دقیق و طولانی انجام دهیم. گاهی اوقات این برنامهریزیها آنقدر پیچیده و طولانی میشوند که ما را از شروع کار باز میدارند. در واقع، گاهی اوقات بهتر است به جای اینکه وقت زیادی را صرف برنامهریزی کنیم، عمل کنیم و در حین عمل برنامهریزیهای خود را اصلاح کنیم.
این روش شبیه به تیراندازی است. در تیراندازی، اگر بخواهیم قبل از شلیک هدف را با دقت بسیار زیادی نشانهگیری کنیم، دستمان خواهد لرزید و شلیک ما دقیق نخواهد بود. بهتر است به جای اینکه وقت زیادی را صرف نشانهگیری کنیم، به سرعت تفنگ را به سمت هدف گرفته و شلیک کنیم.
در زندگی نیز همینطور است. گاهی اوقات بهتر است به جای اینکه وقت زیادی را صرف برنامهریزی و فکر کردن کنیم، شروع به عمل کنیم. در حین عمل میتوانیم مشکلات را شناسایی کرده و راه حلهای مناسب برای آنها پیدا کنیم. به یاد داشته باشیم که بهترین برنامهها نیز ممکن است در عمل نیاز به اصلاح داشته باشند.