کتاب آرزو و الهامات نسخه pdf

کتاب آرزو و الهامات نسخه پی دی اف نوشته حسین دارنده

این نسخه کاغذی نمی باشد و فقط میتوانید آن را در کامپیوتر یا موبایل بخوانید.

این نسخه 501 صفحه میباشد

نام کتاب : آرزو و الهامات

تالیف: حسین دارنده

ناشر: آموزشی تالیفی ارشدان

ویرایش: دوم

نوبت چاپ: اول 1399

حروف چینی و صفحه آرایی: موسسه ایران تایپیست

شابک: 3-357-275-622-978

شمارگان: 10000

مرکز خرید آنلاین: www.darande.com

شماره کتاب شناسی ملی: 7365926

قیمت فایل پی دی اف : 40 هزار تومان

قسمتی از کتاب صوتی آرزو و الهامات

نکته مهم: از دوستانی که کتاب را تهیه میفرمایند خواهشمندیم که این کتاب را پخش نکنند و فقط شخصی که بهای این کتاب را پرداخته است مجاز به استفاده از این کتاب میباشد چون برای تالیف و همینطور تهیه و تنظیم این کتاب بسیار زحمت و هزینه شده است. پخش این کتاب از سایتهای دیگر و همینطور پخش و فروش این کتاب به غیر از سایت darande.com  پیگرد قانونی به همراه خواهد داشت. متشکریم

 قسمتی از متن کتاب آرزو و الهامات نوشته حسین دارنده

ساتیا سای بابا عارف بزرگ هندی جمله‌ای زیبا دارد او می‌گوید: «خداوند با زبان دل با انسان‌ها سخن می‌گوید چون زبان دل تنها زبانی‌ است که همگان آن را می‌فهمند»

پس حالا متوجّه می‌شوید که چرا بعضی از افراد با آی‌کیو پایین ثروت‌های عظیمی را به دست می‌آورند؟ چون آن‌ها به صدای دلشان گوش می‌دهند و آن را با اندک عقل و شعورشان ترکیب کرده و به کار می گیرند.

فردی ثروتمند را می‌شناختم که واقعاً استعداد کمی در استفاده از عقلش داشت و هوشیاری آن‌چنان بالایی نداشت درواقع او قدرت گیرایی بسیار پایینی داشت ولی آن‌طور که خودش تعریف می‌کرد از بچّگی به صدای دلش گوش داده بوده و وارد حرفه الکترونیک شده است و در آن پیشرفت چشم‌گیری کرده است او تعریف می‌کرد وقتی به صدای قلبم گوش دادم و وارد آن کار شدم بعد از مدّتی متوجّه شدم که من در برق ماشین استاد هستم و انگار سال‌هاست که کاملاً بر این کار تسلّط دارم.

اگر قرار باشد ثروت و موفقیت فقط به سمت انسان‌هایی برود که قدرت بالایی در عقل و ریاضیات و درک و منطق دارند؛ دیگر هیچ‌وقت هیچ انسانی با عقل و درک معمولی نمی‌توانست ثروتمند شود و تمامی پول‌داران دنیا ردیفان اوّل مدرسه یا دانشگاه می بودند. اگر فکر می‌کنید قدرتِ استدلال و عقل از الهامات بیشتر است سخت در اشتباه هستید.

وقتی ترسِ درونت را می‌شکنی و مسیری که قلبت پیشنهاد داده است را می‌روی، آن زمان خودِ واقعی‌ات و ماهیت درونی‌ات را کشف می‌کنی و می‌فهمی که چقدر توانایی داشتی ولی به علّت ترس از آن‌ها خبر نداشتی. از طرفی‌ اگر فقط به الهام و صدای دل اعتماد کنیم و هیچ کمکی در زمان مناسبش از عقل‌مان نگیریم باز هم به آنچه که می‌خواهیم نمی‌رسیم؛ شاید پیشرفت کمی بکنیم ولی نه آن‌طور که واقعاً می‌خواهیم انسان برای پیشرفت‌های بزرگی که در دلش می‌افتد باید از عقل و قلبش استفاده کند ولی هر کدام در جای خود و زمان خود سودمند است.

انسانِ خردمند دو مشاور در وجودش دارد دو مشاوری که هیچ‌کدام از دیگری برتری ندارند ولی مشاورِ اعظم قلب و احساسات است.  چند وقت پیش یک جمله‌ای از جف بزوس بنیان‌گذار شرکت آمازون خواندم که واقعا زیبا بود او گفته بود‌: « بهترین تصمیمات من برای کسب و کارم از روی الهامات و قلبم انجام شده است؛ نه آنالیزها »  در زمانی که آقای بزوس شرکت آمازون را تاسیس کرد تمام مدارک و شواهد به او ثابت می کردند که ثبت شرکت اینترنتی فروش کالا بی عقلیست و بعضی از دوستانش به او گفتند که این حرفه و کار تو جواب نمیدهد و شکست میخوری آیا اگر آقای بزوس به حرف دوستان و چشم و عقل خودش گوش میداد امروزه بزرگترین شرکت فروش کالا در حوزه اینترنت را در دستانش داشت؟ جواب قطعا خیر است آقای بزوس به صدای قلبش گوش داد و راهی را پیش گرفت که قلبش دستور داده بود و در موقع و زمان مناسبش یا بهتر بگویم در طول این مسیر از بزرگترین ابزار جسمش یعنی عقلش کمک گرفت و موفق شد.

یک مرز باریکی بین عقل و مسیرهای الهامات قلبی وجود دارد که انسان برای پیشرفت‌های چشم‌گیر باید روی آن مرز حرکت کند؛ یعنی هم از عقل خود کمال استفاده را ببرد و هم به صدا و رهنمودهای الهامات با جان و دل گوش دهد و فقط و فقط با آزمون و خطا می‌تواند آن مرز را پیدا کند.

مثالی جالب برای شما می‌آورم تا کاملاً متوجّه تفاوت بین الهامات قلبی و عقل و منطق خودتان شوید، فرض کنید سوار قایقی هستید و در وسط اقیانوس گم شده‌اید و فقط یک قطب‌نما که همان الهامات است و یک عدد پارو که همان عقل و منطق است در اختیار دارید شما با استفاده از قطب‌نما یا همان الهام می‌توانید راه را پیدا کنید و بفهمید که باید به کدامین مسیر بروید و با استفاده از پارو که همان عقل و منطق است به سمت مسیری که الهامات به شما می گوید رفته و به ساحل می‌رسید و خود را نجات می‌دهید. استفاده کردن از هر دوی این‌ها برای رسیدن به ساحل اجباری است منظور از ساحل موفقیت های عظیم است. حال فرض کنید که یکی از این‌ها مثلاً پارو را که عقل است را نداشته باشید؛ ‌‌

آیا قطب‌نمایی که دارید به دردتان می‌خورد؟ قطعا خیر،  آیا می‌شود با قطب‌نما قایق را به حرکت در‌آورد؟ باز هم خیر. حالا بیایید قضیه را برعکس کنیم و شما پارو یعنی عقل و منطق داشته باشید و قطب‌نما یا همان الهامات قلبی که مسیر را نشان می‌دهد نداشته باشید آیا می‌دانید به کدامین مسیر باید بروید؟ باز هم جواب خیر است شما حیران و سرگردانید؛

چون نمی‌دانید به کجا می‌خواهید بروید شما فقط از عقل و پاروی خود بی‌جهت استفاده کرده و بعد از مدّتی خود را خسته می‌کنید چون شما یک گم شده‌اید یا اگر هم گم نشوید بسیار‌ زمان می‌برد و خیلی خسته می‌شوید تا ساحل را پیدا کنید‌ مثل انسان‌هایی که با سختی و زجر فراوان به خواسته های خود می رسند.

انسان اگر می‌خواهد پرش‌ها و موفقیت‌های عظیمی را در سریع ترین حالت ممکن آن هم به بهترین نحوش در زندگی به دست بیاورد باید از هر دو نیرو استفاده کند و از هر کدام در جای خودش بهترین استفاده را ببرد. علّت پیشرفت‌های چشم‌گیر بعضی از انسان‌های امروزی دقیقاً همین موضوع است آن‌ها از خداوند درخواست می‌کنند و خداوند هم با توجّه به رشد و تکامل‌شان در زندگی، بهترین مسیر را به آن‌ها توسط الهاماتش نشان می‌دهد و آن‌ها با عقل و ادراک خود و البتّه ایمان‌ و صبر به سوی آن ایده‌ای که گاهی اوقات غیر‌منطقی هستند حرکت کرده و در آن موفقیتهای عظیمی به دست می آورند.

خیلی از انسان‌ها هم اصلاً خدا و کائنات را قبول ندارند و به صدای دل اصلاً گوش نمی‌دهند و فقط عقل خود را همه کارۀ این مسیر می‌دانند شاید آن‌ها پیشرفت آن‌چنانی بکنند؛ ولی قطعاً خسته و درمانده از مسیر طولانی راه هستند و در سنین خیلی بالا به آنچه که می‌خواهند می‌رسند. ولی همان‌طور که گفتم کمک گرفتن از الهامات قلبی مسیر و زمان را کوتاه‌تر از قبل می‌کند. یک سری دیگر از انسانها هستند که فقط از خداوند خواسته‌هایشان را می‌خواهند ولی در موقع دریافت الهامات‌ آن را با عقل استدلالی اشتباه گرفته و دچار سردرگمی می‌شوند و یا ترس آن دشمن قدیمی نمی‌گذارد که آن‌ها آن مسیر الهامی را بروند؛ چون همان‌طور که گفتم واقعاً بعضی از الهامات غیر‌منطقی و غیر‌عقلانی‌ست و این‌جاست که باید از ابزار قدرتمندتان یعنی شجاعتتان استفاده کنید و به صدایی که در قلب و احساس‌تان فریاد می‌زند گوش کرده و حرکت کنید.

آنتوان سنت اگزوپری در کتاب شازده کوچولو می‌گوید: «قلب است که حقیقت را در می‌یابد چشم از دیدن حقیقت ناتوان است».  حقیقتِ واقعی آن چیزی‌ست که قلب‌تان می‌گوید نه چشمان‌تان، چشم مستقیم از ظواهر دستور می گیرد ولی قلب مستقیم از خداوند. فقط باید با تمرین بسیار و استفاده مکرر از این نیرو، صدای قلب را از هَوَس جدا کرده و صدای خالصِ قلب را بشنوید. انسانهای بوده اند به گمانِ اینکه صدای قلبشان را الهام دانسته اند به سوی کار و ایده ای حرکت کرده اند ولی در آن کار شکستهای سنگینی خورده اند چون آنها فقط به پول آن کار هَوَس داشتند و آن ایده الهامی از سمت منبع برای آنها نبوده است.