قوانین حاکم بر جهان هستی
یکی از بزرگترین دستاوردهای 100 سال اخیرِ علم روانشاسی این بوده که انسان با تغییر افکارش میتواند آیندهاش را تغییر دهد. در زمانهای قدیم انسانها تمام اتفاقات خوب و بدِ پیرامون زندگی خود را به علت بازتاب رفتار و یا تقدیر و سرنوشتشان میدانستند و هیچ توجهی به افکار خود که سازنده و ویرانکننده اصلی زندگی آنها بوده است نداشتند.
قوانین حاکم بر جهان هستی
علم امروز میگوید: جهان هستی ما بر پایه آرامش بنا شده است و جهان هستی یا همان سیستم کائنات با مقاومت، اضطراب، افکارمنفی و احساسات بد شدیداً مخالف است و اگرکسی در درونش احساسات خوبی نداشته باشد با سیستم کائنات هم مسیرنخواهد بود و از تمام شانسها، اتفاقات خوب، آدمهای خوب و تمام سعادتها و خوشبختیها دور خواهد شد. تا به حال نداشتهایم که انسانی درونش خراب باشد و دنیای بیرونش یعنی زندگیاش به خیر و خوشی سپری شود. دنیای درون و بیرون کاملاً به هم وابسته هستند و هر چقدر ما از درون احساس امنیت، آرامش، شادی و صلح و صفا بکنیم، زندگی بیرونیمان نیز به همان سمت صلح و شادی میرود. متاسفانه انسانها وقتی مشکلی در زندگیشان رخ میدهد خیلی سریع عوامل بیرونی را باعث آن مشکل میدانند، عاملهایی مثل تقدیر، شانس، خانواده، محیط و غیره…
قوانین حاکم بر جهان هستی
ولی انسانی که هوشیار و آگاه است سریعاً به خودش رجوع میکند و از خودش میپرسد چرا مشکلات مرتباً سراغ من میآیند؟ خود من به شخصه اگر مشکل و بدشانسی وارد زندگیام شود سریعاً درسم را گرفته و آن را به فراموشی میسپارم ولی اگر ببینم مشکلات در حال زیاد شدن هستند سریعاً به احساسات و درون خودم مراجعه میکنم که ببینم آیا از درون با خودم در صلح هستم یا خیر؟ چون اگر از درون با خودم در صلح نباشم حتی اگر آن مشکل را برطرف کنم، مشکل دیگری از جای دیگری و جور دیگری وارد زندگیام میشود.
قوانین حاکم بر جهان هستی
درست همانند تمیزکردن جویِ آبی که از سرچشمهاش آبِ کثیف بیرون میدهد و آن سرچشمه چیزی نیست جز درون ما. پس پاککردن جوی آب یعنی همان مشکلها چیزی را حل نمیکند چون خودِ چشمه یعنی احساس ما کثیف شده است و تا زمانی که احساسات و خلق و خوی ما تمیز نشود مشکل درمان نخواهد شد. پس به جای پاک کردن صورت مسئله باید خود مسئله را حل کرد.









