آداب و معاشرت و طریقه دوستی – حسین دارنده
مولانا، این انسان تکرار نشدنی، در جملهای زیبا میفرماید: «سکوت، احترام و شخصیت، انسان را هرکجا که برود از او یک سلطان خواهد ساخت».
انسانهای بسیار زیادی در دنیا هستند که سرشار از انرژی عقل و تلاش و ایمان هستند؛ ولی آنطور که بایدوشاید در زندگی پیشرفت نمیکنند یا همانطور که گفتم جایگاه آنها نباید این باشد. وقتی زندگی این افراد را خوب بررسی میکنید، متوجه دو اصل اساسی میشوید و آن این است که یا آنها از زبانشان خوب استفاده نمیکنند، یعنی آنچنان که بایدوشاید حقوحقوق خودشان را طلب نمیکنند یا اینکه در گفتارشان افراطگر و تندخو هستند. شاید باورتان نشود من خیلی از انسانها را میشناسم که بعد از دو سه ماه کار کردن، نزد صاحبکار خود نمیروند که حقوحقوق خود را طلب کنند؛
زیرا خجالت میکشند سخنی بگویند یا فکر میکنند اگر درخواست حقشان را بکنند، آن صاحبکار ناراحت میشود. افراد دیگری که خیلی باهوش و پرتلاشاند، ولی موفق نمیشوند، افراد تندمزاج هستند. این افراد لگد به بخت خود میزنند و این لگد چیزی نیست جز زبان تندوتیزشان. اینجور افراد دلِ همه را میشکنند و از خود جز نفرت و کینه در دلِ دیگر انسانها چیز دیگری باقی نمیگذارند. این دسته از افراد هیچ موقع به جایی نمیرسند یا اگر هم برسند با همان زبان تندوتیزشان خود را از آن مرتبه بلند به پایین پرتاب میکنند. زبانِ تندِ انسان همانند نیش مار بر دل و قلب دیگر انسانها ضربه میزند و آنها را زخمی میکند، منتها تفاوت نیش مار در این است که دردِ نیش بعد از مدتی خوب میشود؛ ولی درد زبان تا آخر عمر بر دلوجان و مخصوصاً حافظه میماند و آدمِ زخمخورده خیلی باید انسانِ بزرگی باشد تا از گفتار کسی که همانند ماری سمی نیشش زده، بٌگذرد و گذشت کند.
آداب و معاشرت و طریقه دوستی – حسین دارنده
واقعاً ما انسانها چرا اینطور هستیم؟ چرا در رفتار و کنترل زبانمان افراط میکنیم؟ جوابی قدیمی و اثباتشده وجود دارد که آن جهل بشر است که انسان با نادانی خودش، آینده خوبِ خودش را به باد میدهد. انسانهای زیادی در دنیا هستند که سواد تحصیلی آنچنانی ندارند؛ ولی از زبان خود به بهترین نحو ممکن استفاده میکنند و همیشه هم بهترین مکانها بهترین ایدهها و بهترین انسانها را جذب زندگی خود میکنند. این افراد حالا یا بهصورت اکتسابی یا اِرثی تسلط بسیار زیادی بر زبان خود دارند و میدانند کجا و چگونه آن را به گردش بیندازند و دستاورد این گردشِ صحیح زبان، چیزی نبوده و نیست جز اٌفتادن بهترین اتفاق ممکن برای آنها. شاید هم اصلاً این دسته از افراد آنچنان که بایدوشاید خوشقلب و رئوف نباشند؛ ولی انسانهای اطراف ما به زبان و ظاهر ما کار دارند نه قلب و درونمان. از طرفی دیگر انسانهای زیادی هستند که بسیار خوشقلب، مهربان، دلسوز و بامعرفت هستند؛ ولی متأسفانه کنترلی بر زبان و گفتار خود ندارند و این عدم هماهنگی بین درون و برون، همیشه برای آنها دردسر درست میکند و از آنها انسانی عبوس و ترسناک میسازد و انسانهای اطراف به سمت آنها نمیآیند یا اگر هم بیایند، بعد از مدت کمی سریعاً فرار میکنند.
آداب و معاشرت و طریقه دوستی – حسین دارنده
برای دیدن این افراد لازم نیست جایی را بگردید، بلکه خود من نویسنده این کتاب از آن دسته از افراد بودهام. من تا همین چند سالِ پیش زبانی بسیار تند و آتشین داشتم در صورتی که من ذاتاً انسانی خوشقلب و مهربان هستم؛ ولی با زبان تندوتیزم دل همه را میشکستم و هیچ دوست و رفیقی نداشتم. در مصاحبههای کاری شکست میخوردم، در کسبوکارم با مردم نمیتوانستم کنار بیایم؛ زیرا با همه سر جنگ داشتم و در هر کاری ناموفق بودم و همه از دست من ناراضی بودند حتی با اینکه خیلی محبتهای فیزیکی زیادی به اطرافیانم میکردم؛ ولی آن زبان آتشینم همه آنها را به باد فنا میداد تا اینکه فهمیدم این زبان خود من است که دشمن درجهیک من است و ایراد از سمت من است نه دیگران. فهمیدم اگر دنیایی محبت به دیگران کنم، ولی اگر با زبانم حرفی تیز و تند بزنم، تمام آن محبتها به باد فنا خواهد رفت. امروزه فهمیدهام که انسانها شدیداً محتاج محبت هستند.
آنها محتاج جملات ما مثل گفتن یک دوستت دارم ساده، یک تو بهترین دوستم هستی، یک لبخند و حتی صدا کردن نام کوچکشان از سمت ما هستند. آرامآرام فهمیدم که انسانها شدیداً دوست دارند از آنها تعریف و تمجید شود. فهمیدم که اگر لبخندت را به سنگ بزنی، سنگ در جلوی تو آب خواهد شد. فهمیدهام که حتی اگر با انسانی درگیری فیزیکی پیدا کنی، میتوانی با زبانت دوباره مهر او را به دلت بازگردانی و تمام اینها را به بهاء سنگینِ تنهایی دادهام.
آداب و معاشرت و طریقه دوستی – حسین دارنده
من سالهای سال تنها بودم، دوست و رفیقی نداشتم، همدم و همنشینی نداشتم و خیلی طول کشید که فهمیدم این زبان من است که تمام زندگی من را نابود کرده است و تصمیم گرفتم برای کنترل زبانم و آداب و معاشرتِ درست و صحیح، وقت بگذارم و شروع کردم به خواندن کتابهای فراوان در سبک خودسازی و به یک نتیجه کلی رسیدم و آن این بود که هر جمله و سخنی خواستم به کار ببرم، قبلش خوب فکر کنم که آیا این حرف و جمله من دلِ کسی را میشکند یا خیر. آرامآرام و بعد از چندین سال توانستم بر زبانم مسلط شوم و او را همانند موم در دستانم بگیرم و امروزه خداوند را شاکرم که فهمیدهام این زبانم بوده که باعث کدورتها و دوریها میشده است نه چیز دیگری. امروزه که در حال نوشتن این کتاب هستم، دوستان زیادی دارم، بهترین ایدههای شغلی سراغم میآیند؛ ثروت، سلامتی، تندرستی، فرزند، همسر خوب، همه و همه را مدیون استفاده درست از کلامم هستم؛ چون یاد گرفتهام که چطور آن را به نفع خود و دیگران به کار بگیرم.
پیشنهاد میشود این فایل صوتی را هم گوش دهید اینجا ضربه بزنید.