ارزش قائل شدن برای خود
ارزش قائل شدن برای خود : انسان اگر از دید خود ضعیفترین بدبختترین و حقیرترین انسان روی کره زمین باشد، در واقعیت هم همین میشود و همین اتّفاقات را هم در زندگی تجربه خواهد کرد؛ چون از درون لیاقت و شایستگیِ آن را ندارد که به زندگی خوب برسد؛ ولی اگر بیاید روی خودش کار کند و احساسات باارزش بودن، اعتماد به نفس، لیاقت، شایستگی وغیره… را در خودش رشد و پرورش دهد که این اتّفاق به یکباره رخ نمیدهد، آن زمان میتواند با قلبی سرشار از ایمان و با دلی قرص و محکم آرزوی خود را از هر کسی بخواهد.
نکتۀ ریزی که میخواهم بگویم این است که من هیچوقت دوست ندارم که کتابم حکم داروی آرامبخش را برای شما داشته باشد من دوست دارم قانونی را که در جهان وجود دارد با شما در میان بگذارم و از اینکه شما را با خواندن کتابم به صورتِ مقطعی آرام کنم ولی هیچ چیزی به شما یاد نداده باشم واقعاً بیزارم پس فکر نکنید که با گفتن جملاتی مثل: شما لیاقت و شخصیت ثروت فراوان را دارید به شما دلداری دادهام نه اصلاً اینگونه نیست این یک واقعیت است که واقعاً وجود دارد و هیچ جملۀ انگیزشی نیست پس باور کنید که شما لیاقت شایستگی و استحقاق بهترین زندگی را دارید؛ فقط باید آن را در خودتان رشد و پرورش دهید.
ارزش قائل شدن برای خود
این خودِ ما هستیم که با احساس خودمان، خودمان را بزرگ یا کوچک نشان میدهیم؛ مثلاً اگر خودمان را بالیاقت و شایسته بدانیم؛ خُب مسلماً انسانهای دیگر و حتّی خداوند هم ما را بالیاقت و شایستهتر میبینند ولی اگر خودمان را خوار و خفیف کنیم و کوچک بشماریم، قطعاً از دیدِ آنها هم کوچک میشویم و آنها هیچ تمایلی ندارند با ما ارتباط برقرار کنند.
این باور کهنه و قدیمی را دور بریزید که من با کوچک شمردن خودم و بدبخت و بیچاره نشان دادنِ خودم، خودم را پیش خداوند باارزشتر نشان میدهم نه اصلاً اینگونه نیست خداوند طبق قانونش با شما برخورد میکند و اصلاً مثل احساسِ خودتان، احساسی به شما جواب نمیدهد. خیلیها فکر میکنند هر چقدر پیش خدا گریه و زاری کنند؛ خداوند دلش برای آنها میسوزد و به آنها کمک میکند در صورتی که اصلاً اینگونه نیست.
خداوند قانونی را وضع کرده است که اگر ما طبق آن قانون پیش برویم حتماً موفق میشویم. قانون خداوند کسانی را در اولویت کمک قرار میدهد که آنها خودشان، خودشان را پر از لیاقت و احساس شایستگی بدانند و از او کمک بخواهند. درواقع اگر شما احساس بدبختی و بی لیاقتی میکنید و دستِ یاری به سوی خداوند دراز میکنید تا آرزوهایتان را برآورده کند، قانون خداوند اجازه این کار را نمیدهد و شما باید متوجّه بشوید
ارزش قائل شدن برای خود
که این احساس عدم لیاقتتان است که اجازۀ وصل شدن شما به خداوند را نمیدهد. این اتّفاق دقیقاً برای ارتباط بین انسانها هم میافتد؛ مثلاً شما اگر خود را خوار و خفیف بشمارید و باور قلبی داشته باشید که لیاقت دریافت هیچ چیزی را ندارید، انسانها هم همانطوری با شما برخورد میکنند که خودتان، خودتان را تصوّر میکنید و هیچ چیز با ارزشی به شما نمیدهند.
یادتان باشد هیچوقت چیز باارزشی را به گدا نمی دهند ولی اگر خود را قلباً بالیاقت شایسته و بلندمرتبه بدانید، آن زمان با قدرت حرف خود را میزنید و بدون آنکه خودتان را دست کم بگیرید از انسانها آرزویتان را طلب میکنید و آن انسانها هم دقیقاً این نکته را متوجّه میشوند و برای رساندن بهترین آرزوهای شما تلاش و فعالیت میکنند. وقتی زندگی نامه ثروتمندان دنیا را بخوانید، متوجّه میشوید که اکثر ثروتمندانِ جهان از زیرِ خطِ فقر شروع به رشد و پیشرفت کردهاند؛
ارزش قائل شدن برای خود
پس شما هم اگر الان وضعیت مالی خوبی ندارید دلیل بر اینکه همیشه بیپول میمانید و لیاقت هیچ چیزی را ندارید نیست، بلکه فقط الان و در این شرایط فعلی زمانی وضعیت مالی خوبی ندارید و هیچ ربطی به بیلیاقتی دائمی شما ندارد فقط باید احساسات منفی و عدمِ لیاقت را در خودتان نابود و عزّتنفس و همینطور این باور را که شما در جهان و نزد خداوند بینهایت با ارزش هستید را جایگزین باور غلط خود کنید تا با باارزش شدن در ذهنتان و سپس واقعیت، به آنچه که میخواهید برسی