به وبسایت رسمی حسین دارنده خوش آمدید

به وبسایت رسمی حسین دارنده خوش آمدید

حسرت و غبطه خوردن – حسین دارنده

حسرت و غبطه خوردن – حسین دارنده

«زندگی مجلسی است که تو ناخواسته وارد آن شده‌ای، حالا که واردشده‌ای؛ پس به بهترین نحو شادی کن»

«ویلیام شکسپیر»

شکسپیر می‌گوید: تو حتّی خودت هم خبر نداشتی که قرار است به این دنیا بیایی، پس برای چه معطل هستی، از زندگی‌ات لذّت ببر که عمرِ گران ‌همانند قطار سریع‌السیری در حال گذر است. خیلی از انسان‌ها به این دلیل که در جا و مکان درست و حسابی به دنیا نیامده‌اند، نمی‌توانند از دنیا لذّت ببرند و دلایلشان گاهی منطقی و قابل درک است؛ مثلاً شخصی در دل آفریقا در یک خانوادۀ ده نفره آن‌هم در دل جنگ و فقر و بیماری به دنیا آمده است و از همان کودکی با فقر و کثیفی دست و پنجه نرم می‌کرده است. حالا ما چطور می‌توانیم این جملۀ شکسپیر را برای او توضیح دهیم و توقع داشته باشیم او این نصیحت را در زندگی‌اش اجرا کند؟ خُب قطعاً نمی‌شود؛ زیرا دلایل او منطقی هستند و سخت است از لذّت زندگی با چنین شخصی صحبت کرد.

حسرت و غبطه خوردن – حسین دارنده

خُب دستۀ اوّل که این افراد بودند، دستۀ دیگری هستند که کلاً برعکس این افرادند؛ یعنی آن‌ها در بهترین جا و مکان و در دل ناز و نعمت به دنیا آمده‌اند. این افراد هم متأسفانه اکثراً نمی‌توانند از زندگی لذّت ببرند؛ زیرا آن‌ها هم دچار زندگی‌زدگی شدیدی می‌شوند؛ زیرا هر چیزی را که انسان خودش به دست نیاورده باشد و از طرفی در آن غرق هم باشد، قطعاً نمی‌تواند همانند کسی که با زحمت و مشقت آن نعمت را به دست آورده، لذّت ببرد. خب در اینجا دستۀ دیگری می‌مانند که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند. این افراد میانه هستند؛ یعنی نه ثروت آن‌چنان دارند و نه فقیر و تهی‌دست هستند ولی بازهم متأسفانه خیلی از این افراد را می‌بینیم که آن‌ها هم از زندگی لذّت نمی‌برند. به نظر شما علّت اصلی لذّت‌نبردن انسان‌ها از زندگی چیست؟ چرا انسان‌ها از این عمر کم خود استفاده نکرده و با حسرت و غم آن را به پایان می‌رسانند؟ علّت‌های مختلفی وجود دارد که من در اینجا چند مورد مهم را نام می‌برم و راجع به هر کدام توضیح می‌دهم.

  1. یکی از بزرگ‌ترین علّت‌های لذّت‌نبردن انسان‌ها از زندگی، راضی نبودن از جایگاه و شرایط موجودشان است.
  2. بیماری‌های منفیِ روانی مثل حسرت، طمع، تکبر، اضطرابِ شدید، غرور، خشم، کینه، نفرت و بیماری‌های کوچک‌ترِ منفی مثل: وسواس‌های فکری، فیزیکی و غیره
  3. ترس از آینده و نگرانی‌های که انسان‌ها راجع به آینده دارند.
  4. نادیده گرفتن خود و خود را قربانی و فدای دیگران مثل دوست، فرزند و پدر و مادرکردن.
  5. دوست نداشتن خود به هر دلیلی (ضعف شدید در عزّت‌نفس)

علّت‌های دیگری هم وجود دارد مثل ترس از خدا، کار و فعالیت بیش از حد، پوچ و تهی پنداشتن دنیا، زندگی زدگی، از دست دادنِ عزیزان، توجّه بیش از حد به اخبار دنیا، غرق شدن در عشق‌های انسانی، ناسلامتی، پرتوقع بودن از دیگران، سخت گرفتن دنیا و موارد دیگر…؛ که به علّت حجم کتاب نمی‌توانم این موارد را باز کنم.

حسرت و غبطه خوردن – حسین دارنده

خُب شاید در اینجا بگویید آقای دارنده شما چرا در این موارد، فقر و بی‌پولی را مثال نزدید؟ همان‌طور که توضیح دادم فقرِ شدید کاملاً انسان را از لذّت بردن از این دنیا بازمی‌دارد و این کاملاً مشخص است و نیازی نبود آن را در آن موارد بیاورم ولی خب عدّۀ بسیار اندکی در فقرِ فوق حاد و شدید قرار دارند. هرچند که من معتقدم آن‌ها هم اگر بخواهند می‌توانند شاد باشند و لذّت ببرند ولی این صحبت‌ها را با آن‌ها گفتن، سخت است. پس روی صحبتم در اینجا با کسانی است که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند که بعضاً درآمد معمولی و رو به پایین دارند که با آن جایگاه و درآمدشان، آن‌ها نمی‌توانند دلیلی منطقی برای شاد نبودن داشته باشند؛ به همین منظور نداشتن پول مانعی مهم برای عدم خوشبختی و لذّت‌نبردن از زندگی برای این افراد که بخش اعظمی از جامعه را تشکیل می‌دهند، نمی‌تواند باشد ولی خب قطعاً و حتماً فقر شدید، نه تنها انسان را نمی‌تواند خوشبخت کند؛ بلکه زندگی را برای او از جهنم هم بدتر می‌کند ولی از آن‌جایی که خیلی از انسان‌ها با پولِ کم هم در حال لذّت‌بردن از زندگی هستند، من اندکی بی‌پولی را در مرتبه‌ای ندیدم که نبودش را دلیلی قاطع و محکم برای لذّت‌نبردن از زندگی بدانم.

حسرت و غبطه خوردن – حسین دارنده


خُب مورد اوّل که شایع‌ترینِ آن ‌هم است و اکثریت مردم به خاطر آن از زندگی لذّت نمی‌برند، جایگاه فعلی خود را قبول نداشتن است؛ یعنی انسان‌ها به این علّت از زندگی لذّت نمی‌برند چون از جایی که هستند راضی نیستند و حتماً باید جای خود را تعویض کنند تا بتوانند لذّت ببرند که این اتّفاق برای خیلی‌ها خودخواسته رخ می‌دهد؛ مثلاً خیلی‌ها با تعویضِ جای فعلی‌شان مثل مکان، خانه، ماشین مورد‌نظر، پول و غیره موفق به انجام این کار می‌شوند ولی خیلی‌ها هم نمی‌توانند جایگاه فعلی خود را تغییر دهند. به همین علّت سرخورده از زندگی می‌شوند و در غم و اندوهی بی‌پایان فرو می‌روند و زمانِ حالِ پرارزشِ خود را از دست می‌دهند. اصولاً یکی از اصلی‌ترین دلایلی که انسان‌ها فکر می‌کنند حتماً باید جای خود یا موقعیت و مکان خود را تعویض کنند تا به خوشبختی و خوشحالی برسند، این موضوع است که فکر می‌کنند خوشبختی در پولِ زیاد، محیط، زندگیِ عالی و مال و منال است. این دیدگاه تا حدودی درست است، بازهم می‌گویم تا حدودی. چون به نقل از شوپنهاور:

 «با پول نمی‌توان خوشبختی را خرید، ولی به نزدیکی آن می‌توان رفت»

اشتراک گذاری

Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *