چطور تمرکزمان را بالا ببریم؟ تمرکز چیست؟
پس چرا آنطور که باید و شاید پیشرفتی ندارم؟ به او گفتم حقیقتش من میدانم مشکلت کجاست گفت کجا؟ به او گفتم من چند روز پیش به تو تلفن زدم و برای کاری که با تو داشتم قراری گذاشتم و تو جوابی از سر عجله به من دادی و گفتی بله حتماً سر قرار میآیم ولی نیامدی، او گفت تو کی به من زنگ زدی؟ من اطلاعات تماس را به او نشان دادم و گفت: وای خدای من اصلاً حواسم نبود به کل از یادم رفته بود آنقدر که سرم شلوغ بود فراموش کردم. به او گفتم تو چطور توقع داری در کارت موفّق شوی وقتی این همه افکاری شلوغ و پر از استرس داری؟
تو در همه شغلها دست گذاشتهای؛ در صورتی که هیچ جای فکر کردن و تعمّق کردن برای خودت باقی نگذاشتهای و تمام تمرکزت را پخش کردی بین چهار شغلت حالا چطور توقع داری پیشرفت بکنی؟ تمرکزت را از چهار تا شغلت بردار و روی یک شغل بگذار اینطوری وقتی آزادتر و افکاری آرامتر برای گسترش آن یک شغلت داری و با قانونِ قدرت سؤال از خود که چطور این تک شغلم را ارتقاء دهم، بهترین ایدهها به تو الهام میشود، تو با دویدن زیاد فقط خسته میشوی، با این انرژی که تو داری به هر چه بخواهی میتوانی برسی؛ به شرط اینکه آرامش و اشتیاقت را روی یک شغل متمرکز کنی.
چطور تمرکزمان را بالا ببریم؟ تمرکز چیست؟
چند سال پیش فردی را میشناختم بسیار زحمت کش و پر انرژی، او تقریبا سه یا چهار کار را همزمان مدیریت میکرد و به هر کاری که کسی به او پیشنهاد داده بود نه نگفته بود و همه را قبول کرده بود. او درآمدش بسیار معمولی بود یک روزی به من گفت من چهار تا شغل دارم و روزی شش هفت ساعت بیشتر نمیخوابم و بقیه روز را دنبال کار هستم؛
واقعاً که انسان با تمرکز میتواند کوه را سوراخ کند سنگ را آب کند و تکهای از آسمان را هدف بگیرد ولی لازمۀ اصلی داشتن تمرکز آرامش است. انسان اگر آرامش نداشته باشد تمرکزش ثابت نیست و اگر تمرکز نداشته باشد بیجهت دست و پا میزند و مانند گمشدهای فقط دورخودش میچرخد.
چطور تمرکزمان را بالا ببریم؟ تمرکز چیست؟
جای تاسف دارد که ما انسانها چه ایدهها و چه راهحلهایی که شدیداً تمایل دارند به سمت ما بیایند را به علّت عدم آرامش از دست میدهیم چه اتفاقات مثبتی را که با ذرّهای آرامش میشود جذب خود کرد را از دست می دهیم چه انسانهایی که همان دستهای خداوند هستند و برای کمک به ما فرستاده میشوند ولی به علّت داشتن قلبی پر از کینه و نفرت و درگیری ذهن، از خود دور می کنیم. دستهای دیگر از انسانها هستند که واقعاً برایشان افسوس میخورم؛
چون آنها از لحاظ احساسی در جایگاهی هستند که تمام ایدهها، شانسها، انسانهای خوب، همه و همه که الهامات هستند در نزدیکی آنها به وفور دیده میشوند ولی این افراد به علّت ترس و بدبینی این ایدهها را اجرایی نمیکنند. دوست دارم مثالی برای شما بزنم تا متوجّه شوید که چطور انسانها کاملاً خودآگاه دستِ رد به الهاماتی که به زندگیشان وارد میشود میزنند.